🎶عرب سانگ 2

تحمیل سریال خسوف قسمت ۵ پنجم - مرور و خلاصه mp3 mp4

سریال خسوف قسمت ۵ پنجم - مرور  و خلاصه

#خسوف
قسمت پنجم
محراب به کافه گالری آتیه میرود تا با او دعوا کند و شروع به خط و نشان کشیدن کند.

برای اینکه خیالش از بابت امیر راحت باشد به امیر میگوید در تعمیرگاه باشد تا علیرضا برایش یک سری قرارداد بیاورد تا امضاء کند. به گالری که میرود سمیرا در آنجا است. شروع به سین جیم سمیرا میکند و سمیرا گمان میکند از طرف شهرداری آمده است.

در همین حین آتیه غرو لند کنان می آید در حالیکه از ترافیک و قیاسی گله میکند موزیک را عوض میکند و آهنگ بهار من گذشته شاید ...پخش میشود. محراب به محض اینکه با آتیه چشم در چشم میشود دست و پایش را گم میکند. و میگوید : چه موزیک خوبی گذاشتین. به سن شما نمیاد از این آهنگ ها گوش کنید. من همسایه کناریتون هستم. آتیه سی دی آهنگ را به او میدهد و محراب دستپاچه آنجا را ترک میکند.

سمیرا که به خاطر رشوه ای که از پیمانکار گرفته گزارش شهرداری را جور دیگری تحویل داده از کار اخراج میشود. پسری که به او علاقه داشته و با کم محلی سمیرا مواجه شده زیرآب او را میزند و از مجله اخراج میشود.

سمیرا به او میگوید : زهرت رو ریختی دیگه. انقدر پشت سرم حرف زدی فرهمند عذرمو خواست. پسر میگوید : گزارش های که توی این چند وقت نوشتی کارت رو خراب کرده. البته گزارش که چه عرض کنم. رپرژ آگهی دیگه. با پیمانکارضد و بند کردی ؟ اومدی یه بازی عاطفی راه انداختی که بپری. سمیرا میگوید : خیلی خودتو دست بالا گرفتی. تو کی هستی که منو بپرونی.

علیرضا در دانشگاه است که سمیرا او را میبیند و با او سلام و علیک میکند و با هم به کتابخانه میروند. در کتابخانه سمیرا سر حرف را باز میکند و به علیرضا میگوید : دایی محرابت خیلی آدم باحالیه. یه شرکت داره که همه کار میکنه، تابلو هم نداره. یه جورایی رانت خواره دیگه نه ؟ علیرضا میگوید : ما همه کارامون توی شرکت قانونیه. اگه یکی با آدمای زیادی ارتباط داره دلیل نمیشه رانت خوار باشه.

سمیرا به علیرضا پشنهاد میدهد که از اعتبار دایی اش برای وارد کردن قیر استفاده کند و پول زیادی به جیب بزند. علیرضا قبول نمیکند.

رسولی (پسری که همکار سمیرا در مجله بود) در حیاط دانشگاه علیرضا را صدا میزند و به او میگوید : ببین به این دختره زیاد اعتماد نکن. برای اینکه بپره به مادر خودشم رحم نمیکنه. اگه کنارته برای اینه که براش سود داری.

علیرضا میگوید : اگه فرضا هم درست باشه تو که باید بیشتر نگران باشی. همکار توعه نه من. رسولی میگوید : بود . دیگه نیست. انداختنش بیرون.

سمیرا با علیرضا به کافه میروند و سمیرا در مسیر عکسی را که یواشکی موقع خروج محراب از گالری گرفته به علیرضا نشان میدهد و میگوید این مرد از طرف شهرداری آمده بود.هنوز مجوزهای شهرداری را نتوانستیم بگیریم. علیرضا به روی خودش نمیاورد که محراب را میشناسد.

مریم دوست دختر سابق آرمان در کافه مهتاب نشسته است و کافه گالری را نگاه میکند. سمیرا به آتیه خبر میدهد و آتیه پیش مریم میرود و با او صحبت میکند تا رابطه اش با آرمان را تمام شده بداند. مریم خواهش میکند آرمان یکبار به او زنگ بزند.

علیرضا پیش امیر میرود و کل ماجرایی رفتن محراب به گالری را میگوید.

محراب که بعد از دیدن آتیه آشفته شده با آهنگ بهار من گذشته شاید...در ماشین به سمت شرکت میرود و شب را در آنجا میماند . رضی صبح زود متوجه ی حضورمحراب در شرکت میشود.و آمار آتیه را به محراب میدهد.

محراب میگوید : فخری رو دیدم. رضی میگوید : کدوم فخری ؟ اونکه سی سال پیش مرد. محراب میگوید : مگه چند تا فخری داریم ؟ همونکه سی سال پیش اولین و آخرین عشقم بود. رضی میگوید : منظورت همین آتیه ناصح هست ؟ محراب میگوید : انگار سیبی که از وسط نصف کرده باشی.

رضی به علیرضا آلتیماتوم میدهد که برای اینکه رازش فاش نشود باید از این به بعد اخبار شرکت افصلی ها را برایشان بیاورد و اخباری را که رضی میدهد به گوش آنها برساند.

شب برای محراب در خانه اش تولد میگیرند . همه جمع میشوند. محراب تمام حواسش به امیر است. آتیه به او زنگ میزند و علیرضا به امیر هشدار میدهد دایی محراب او را زیر نظر دارد. اسماء تماس تصویری میگیرد و امیر با او حرف میزند. اما با اسماء سرد برخورد میکند. محراب متوجه تغییر رفتار امیر با اسماء میشود.

خواهر سمیرا به تهران می آید. سمیرا از دست او عصبانی میشود و او را به خابگاه میبرد.

با او دعوا میکند و میگوید همه میفهمند او دختر فراری است و باید به خانه برگردد. اما ثمین قبول نمیکند و میگوید میخواهد در تهران کلاس کنکور برود و کار پیدا کند. آتیه به سمیرا زنگ میزند و اصرار میکند با ثمین به خانه ی آنها برود. سمیرا قبول میکند.

مهتاب با امیر در کافه بحث میکند و میگوید باید تکلیف اسماء را روشن کند و نباید او را چشم انتطار خود بگذارد.

رضی با خوشحالی به محراب خبر میدهد که در دارو دسته ی افصلی جاسوس گذاشته و آنها را در مشت دارد.

Tags: khosoof part 5 khosouf part 5 پاورقی خلاصه داستان سریال خلاصه سریال خلاصه سریال خسوف سریال ایرانی سریال ایرانی جدید سریال جدید سریال خسوف سریال خسوف قسمت ۵ قسمت ۵ قسمت ۵ سریال خسوف قسمت پنجم

×

Video player


Loading
Play video / تشغیل
تحميل mp4 فيديو

جديد البحث