🎶عرب سانگ 2

تحمیل من روائع الأغاني الفارسية - سيمورغ mp3 mp4

من روائع الأغاني الفارسية  - سيمورغ

السيمورغ هو إسم لطائر خرافي تردد ذكره في الأساطير الفارسية وخصوصا في الشاهنامه ( كتاب الملوك ) لمؤلفه أبو القاسم الفردوسي ، هذا الطائر الخرافي العظيم الحجم الذي يستطيع أن يحمل جملا أو فيلا على ظهره والتحليق به ، تم تقديمه في الشاهنامه كرمز للخير والنجدة ، وقد يقابل في الثقافة العربية طائر العنقاء ، الإسم مشتق من اللغة البهلوية أو اللغة الفَهلَوِيّة وهي اللغة الفارسية الوسطى (پارسی میانه) .

تقول الأسطورة : زال إبن الملك سام أو سيام ، سيولد بشعر أبيض ، و سيعتقد أبوه ، الملك سام أن هذه علامة للشيطان ونذير شؤم عليه وعلى العائلة ، لهذا سيأمر برميه قرب جبل ألبرز ، السيمورغ سيسمع بكاء الطفل المنبوذ وسياتي لتخليصه ، ويأخده إلى أعلى الجبل حيث يقيم وسيجعل منه رجلا كاملا ذو علم وحكمة ، ستدور الأيام ويفكر الامير زال بالعودة إلى ذويه فيحزن السيمورغ ويعطيه ريشة ذهبية من ريشاته لكي يحرقها متى احتاج إلى المساعدة ، عند عودته إلى دياره سيغرم زال برودابه ن إبنة الملك مهراب ، وسيتزوجها ويلد معها روستام التي فيما بعد ستصبح بطلة من ابطال الاسطورة القارسية .

كلمات الأغنية :

نبود ایچ فرزند مر سام را
دلش بود جویا دلارام را
نگاری بد اندر شبستان اوی
ز گلبرگ رخ داشت واز مشک موی
از آن ماهش امید فرزند بود
که خورشید چهر و برومند بود
ز سام نریمان همو بار داشت
ز بار گران تنش آزار داشت

ز مادر جدا شد بدآن چند روز
نگاری چو خورشید گیتی فروز
ز مادر جدا شد بدآن چند روز
نگاری چو خورشید گیتی فروز

بچهره چنان بود بر سان شید
ولیکن همه موی بودش سپید

ولیکن همه موی بودش سپید
ولیکن همه موی بودش سپید


کسی سام یل را نیارست گفت
که فرزند پیر آمد از خوب جفت

یکی پهلوان بچه شیردل
نماید بدین کودکی چیر دل
تنش نقره پاک و رخ چون بهشت
بر او بر نبینی یک اندام زشت
بر او بر نبینی یک اندام زشت

کسی سام یل را نیارست گفت
کسی سام یل را نیارست گفت
نیارست گفت

که فرزند پیر آمد از خوب جفت
که فرزند پیر آمد از خوب جفت

*****

فرود آمد از ابر سیمرغ و چنگ
بزد برگرفتش از آن گرم سنگ
ببردش دمان تا به البرز کوه
که بودش در آنجا کنام گروه

فرود آمد از ابر سیمرغ و چنگ
بزد برگرفتش از آن گرم سنگ
ببردش دمان تا به البرز کوه
که بودش در آنجا کنام گروه

نگه کرد سیمرغ با بچگان
بران خرد خون از دو دیده چکان

بران خرد خون از دو دیده چکان

نگه کرد سیمرغ با بچگان
بران خرد خون از دو دیده چکان

شگفتی برو بر فکندند مهر
بماندند خیره بدان خوب چهر

شگفتی برو بر فکندند مهر
بماندند خیره بدان خوب چهر
بماندند خیره بدان خوب چهر

خداوند مهری به سیمرغ داد
خداوند مهری به سیمرغ داد
خداوند مهری به سیمرغ داد

نکرد او بخوردن از آن بچه یاد

چو آن کودک خرد پر مایه گشت
برآن کوه بر روزگاری گذشت
یکی مرد شد چون یکی زاد سرو
برش کوه سیمین میانش چو غرو

یکی مرد شد چون یکی زاد سرو
برش کوه سیمین میانش چو غرو

نشانش پراکنده شد در جهان
نشانش پراکنده شد در جهان

بد و نیک هرگز نماند نهان
بد و نیک هرگز نماند نهان

به سام نریمان رسید آگهی
از آن نیک پی پور با فرهی

به سام نریمان رسید آگهی
از آن نیک پی پور با فرهی

به سام نریمان رسید آگهی
از آن نیک پی پور با فرهی

به سام نریمان رسید آگهی
از آن نیک پی پور با فرهی

×

Video player


Loading
Play video / تشغیل
تحميل mp4 فيديو

جديد البحث