🎶عرب سانگ 2

تحمیل کتاب صوتی پس از تو نوشته جوجو مویز فصل 1 (بدون سانسور) mp3 mp4

کتاب صوتی پس از تو نوشته جوجو مویز فصل 1 (بدون سانسور)

کتاب: پس از تو
نویسنده: جوجو مویز
مترجم: مریم مفتاحی
گوینده: نگین اولادی

پس از تو (به انگلیسی: After You) یک رمان عاشقانه نوشته جوجو مویز است.
این کتاب نخستین بار در ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۵ در بریتانیا چاپ شد. رمان پس از تو، ادامه‌ای است بر کتاب رمان پرفروش قبلی نویسنده با عنوان من پیش از تو که در سال ۲۰۱۲ منتشر شده بود. مویز می‌گوید؛ من قصد نداشتم که ادامه‌ای بر ماجراهای داستان من پیش از تو بنویسم، اما کار بر روی یک اسکریپت سینمایی و خواندن حجم انبوهی از توئیت‌ها و ایمیل‌های به اشتراک گذاشته شده مرا متوجه این موضوع کرد که این مسئله تبدیل به سؤال روزانهٔ اغلب آنها گردیده؛ لو (لوئیز - شخصیت رمان اول) پس از آن ماجراها با زندگی خودش چه کرد. حقیقت اینکه شخصیت‌های اصلی داستان به هیچ عنوان مرا ترک نکردند.

خلاصه کتاب
کتاب من پیش از تو به ماجرای زندگی لوئیزا کلارک قبل از اینکه ویل ترینر به زندگی او وارد شود اشاره می‌کند. در واقع در قسمت عمده کتاب من پیش از تو، لو زندگی خودش را داشت و تحت تاثیر ویل زندگی نمی‌کرد. اما در اواخر کتاب لو به کلی عاشق ویل شده بود. کتاب پس از تو به داستان زندگی لو بعد از اینکه ویل آن تصمیم مهم و حیاتی را می‌گیرد اشاره می‌کند.

این رمان هم مانند رمان اول با یک حادثه شروع می‌شود. حادثه‌ای که داستان کتاب پس از تو بر آن سوار است. حادثه‌ای که لو تا آخر کتاب تحت تاثیر آن قرار دارد.

لوئیزا بعد از آن اتفاق مهم در آخر کتاب من پیش از تو، اکنون به لندن آمده است و در آپارتمانی زندگی می‌کند که با پول ویل خریده است. پولی که ویل برای او گذاشته بود تا زندگی خود را تغییر دهد. تا شاید باعث شود لو به شیوه‌ای متفاوت زندگی کند، شیوه‌ای که ویل سعی کرده بود به لو یاد دهد.

لو در کافه فرودگاه مشغول به کار شده و مدام درگیر خاطرات ویل است، در ذهن خود با او گفتگو می‌کند و هنوز آن زندگی را که ویل از او خواسته بود در پیش نگرفته است. هنوز در حال هضم آن اتفاق است و احساس می‌کند توانایی ادامه زندگی را ندارد.

جملاتی از متن رمان پس از تو
حالا که روزمرگی‌مان را از دست داده بودیم، احساس سردرگمی می‌کردم. هفته‌ها طول کشید تا دست‌هایم که دیگر بدنش را لمس نمی‌کردند، احساس بی‌کفایتی نکنند؛ پیراهن لطیفش که دکمه‌اش را می‌بستم، دست‌های گرم و بی‌حرکتش که به آرامی می‌شستم، موهای ابریشمی‌اش که هنوز می‌توانستم لای انگشت‌هایم حسش کنم. دلم برای صدایش تنگ شده بود، برای برخورد تند و خشکش، خنده‌هایش که به سختی می‌توانست بخندد، کمرش که با انگشتم لمس می‌کردم، حالت پلک چشمانش وقتی خواب‌آلود می‌شد و روی هم می‌افتاد.

وقتی آدم درگیر قضیه‌ی فاجعه‌آمیزی می‌شود که زندگی‌اش را تغییر دهد، یک نکته این وسط مطرح می‌شود. در این گونه مواقع، آدم خیال می‌کند حتما باید با حادثه‌ی فاجعه‌آمیزی که زندگی‌اش را تغییر داده، رودررو شود؛ یادآوری گذشته؛ شب‌های بیخوابی، موضوع دائم توی ذهنتان می‌پیچد و از خودتان می‌پرسید آیا کار درستی کرده‌ام؟ آن چه را که باید به خودتان بگویید، می‌گویید. آیا اگر جور دیگری برخورد می‌کردید می‌توانستید حتی یک ذره هم شده تغییری در اوضاع ایجاد کنید؟

می‌توانم بگویم از زندگی خودم تقریبا راضی بودم. این قدر در جمع‌هایی بودم بفهمم باید از شادی‌های کوچک زندگی هم خوشحال بود. سلامت بودم. دوباره خانواده‌ام را داشتم. کار می‌کردم. اگر هنوز با مرگ ویل کنار نیامده بودم، دست کم حس می‌کردم کم کم دارم از زیر سایه‌اش بیرون می‌آیم.

رقصیدیم و رقصیدیم، انگار هیچ کاری نداشتیم جز رقصیدن. وای خدای بزرگ، عالی بود. مدت‌ها بود که لذت زندگی کردن را از یاد برده بودم، لذت گم‌شدن در موسیقی، وسط ازدحامی از جمعیت، شور و هیجانی ناشی از تبدیل شدن به موجود زنده‌ای که قلبش می‌تپد. برای چند ساعت، در لحظاتی جانانه و رازگونه، خودم را از همه‌چیز رها کردم. مشکلاتم مثل بادکنک گازی از من دور شدند؛ شغل وحشتناک، رئیس ایرادگیر و درجا زدن‌ها. حالا چیز دیگری بودم، زنده، در جنب‌وجوش و شاد.

چرا باید بگذاری یک اشتباه کلِ زندگی‌ات را تغییر بدهد.

وقتی عزیزی را از دست می‌دهیم، کسی که عاشقش هستیم، ظاهرا دیگر توان برنامه‌ریزی نداریم. گاهی افراد حس می‌کنند دیگه هیچ اعتمادی به آینده ندارند، گاهی هم خرافاتی می‌شوند.

کسی زیر سایه‌ی یک بت نمی‌تواند رشد کند.

با این که من خودم مادر نبودم، ولی چیزهایی درباره‌ی مادر بودن دستگیرم شده بود؛ هرکاری می‌کردی، احتمالا اشتباه بود. اگر سنگدل باشید، بی‌توجه یا غافل، به روح و روان بچه‌ای که تحت مسئولیت شماست، زخم‌هایی می‌زنید که هرگز التیام نمی‌یابند. اما اگر دلسوز و همدل باشید، مهربان و فداکار، اگر مایه‌ی دلگرمی آن‌ها باشید و به خاطر کوچک‌ترین موفقیتی که به دست می‌آورند، تشویقشان کنید، آن‌ها را به شکل دیگری به تباهی می‌کشانید و نابود می‌کنید.

گاهی به زندگی مردم دور و اطرافم نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم آیا سرنوشت ما انسان‌ها مقدر بر آن است که لطمه بخوریم و آسیب ببینیم.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

►►►کتاب صوتی پس از تو نوشته جوجو مویز با صدای نگین اولادی را در 30 بخش برای شما آماده کردیم که این ویدئو بخش اول می باشد◄◄◄

کتاب صوتی پس از تو نوشته جوجو مویز فصل اول (بدون سانسور)
After You Audiobook Chapter 1
#کتاب_صوتی_رایگان
#کتاب_صوتی
#پس_از_تو

×

Video player


Loading
Play video / تشغیل
تحميل mp4 فيديو

جديد البحث